نه اه / نه اشک
تنها حلقه هایش را شماره می کند
تبر به میانه های تنش رسیده است
همان سالی که دلش را به یک پرنده داد
و حلقه بعد
همه دلتنگی اش را به یاد آورد
نفس نمی کشد / نه سبز / نه قهوه ای
حلقه های آخر است / صبحی که پرنده پرید
و دلش افتاد
و دستانش افتاد
و
چشمانش
افتاد به نگاه جاری خورشید
در حلقه های عریان تنش
شماره می کند و نمی رسد
می رسد و شماره می کند
پلاک آخر این اعتبار
یک جفت بال بنفش
مرگ یا رویا ؟ / مهم نیست
شب یا فردا ؟ / بازهم

نظرات شما عزیزان:
|