رویای منی چو با منی

سکوت به خاموشی خودم .... زیباترین پاسخی بود که به روز گار دادم


گاه

گاه مي انديشم خبر مرگ مرا با تو چه كس مي گويد


آن زمان كه خبر مرگ مرا مي شنوي


روي خندان تو را


كاشكي مي ديدم


شانه بالا زدنت را بي قيد


و تكان دادن دستت كه مهم نيست زياد


و تكان دادن سر


كه عجيب عاقبت مرد


افسوس

كاشكي مي ديدم

تقديم به بهترينم ...

30 شهريور 1389برچسب:,

|
 
وقتی که عاشقم شدی

         وقتي که عاشقم شدي پاييز بود و خنک بود
تو آسمون آرزوت هزار تا بادبادک بود
تنگ بلوري دلت  درست مث دل من
کلي لبش پريده بود همش پره ترک بود
وقتي که عاشقم شدي چيزي ازم نخواستي
توقعت فقط يکم عاشقي و نوازش و کمک بود
چه روزا که با هم ديگه مسابقه گذاشتيم
که رو گل کدوممون قايق شاپرک بود؟
تقويم که از روزا گذشت دلم يه جوري لرزيد
راستش دلم خونه ترديد و هراس و شک بود
ديگه نه از تو خبري بود و نه از آرزوهات
قحطي مژده و روزاي خوش و قاصدک بود
يادم مياد روزي رو که هوا گرفته بود و
اشکاي سرخ آسمون آروم و نم نمک بود
تو در جواب پرسشم فقط همينو گفتي
عاشقيمون يه بازي شايد الک دولک بود
نه باورم نميشه  که تو اينو گفته باشي
کسي که تا ديروز برام تو گل دنيا تک بود
قصه با تو بودن و مي شه فقط يه جور گفت
کسي که رو زخماي قلبم مث نمک بود

چشم به راه

30 شهريور 1389برچسب:,

|
 
یادته

یادته بهت گفتم که خشت دیوار دلتم،

 تو هم منو شکستی.

ولی اشکالی نداره،

حالا خاک زیر پاتم !

تنهايي

30 شهريور 1389برچسب:,

|
 
اشک واپسین

به کویت با دل شاد آمدم با چشم تر رفتم

به دل امید درمان داشتم درمانده تر رفتم

تو کوته دستیم می خواستی ورنه من مسکین

به راه عشق اگر از پا در افتادم به سر رفتمگگ

نیامددامن وصلت به دستم هر چه کوشیدم

زکویت عاقبت با دامنی خونین جگر رفتم

حریفان هر یک آوردند از سودای خود سودی

زیان آورده من بودم که دنبال هنر رفتم

ندانستم که تو کی امدی ای دوست کی رفتی

به من تا مژده آوردند ، من از خود به در رفتم

تو قدر من ندانستی و حیف از بلبلی چون من

که از خار غمت ای تازه گل خونینه پر رفتم

مرا آزردی و گفتم که خواهم رفت از کویت

بلی رفتم ولی هر جا که رفتم در بدر رفتم

به پایت ریختم اشکی و رفتم ، در گذر از من

از این ره بر نمی گردم که چون شمع سحر رفتم

تو رشک آفتابی کی به دست « سایه » می آیی؟

دریغا آخر از کوی تو با غم همسفر رفتم

عشق من نرو !!!

 

 

29 شهريور 1389برچسب:,

|
 
شب و تو

دو باره سحر تمام

بوی تاریکی آمد

دوباره شب شدم من

دوباره چون همیشه تو را اغاز کردم

یاد تو مرا گرفت

دو باره با خیالت از خودم

به تو پرواز کردم

شب چه تنگ است برایم

و چه دلگیر

شب همه غم سکوت تلخی بغض دورن

شب همه گیر تو بود

شب دیشب که به یاد تو نبودم

همه اش یاد تو بود

ای کاش کسی بود و مرا می فهمید

ای کاش کسی بود و مرا می فهمید.

 

25 شهريور 1389برچسب:,

|
 
چقدر عجیبه:

چقدر عجیبه : تا وقتی مریض نباشی کسی برات گل نمیاره تا فریاد نزنی

کسی به سویت باز نمیگرده

تا گریه نکنی کسی نوازشت نمیکنه تا قصد رفتن نکنی کسی به دیدنت نمیاد

و تا وقتی که نمیری کسی تو رو نمیبخشه

 

 

25 شهريور 1389برچسب:,

|
 
ستاره من !

ستاره ی من !

من با تو به دنیا آمده ام و با تو از دنیا می روم

خیالم همواره در آسمان تو پرواز می کند

در روشنایی روز

و در تاریکی شب

من در نور تو ، دیدنی های را می بینم

و چه روشنایی دوستانه ای به من هدیه می کنی

با تو

سر شار تر و بیناتر از چشم خورشیدم

تا تو روشنایی ات را به من بتابانی

شب من ظلمت نیست

تاریکی روشن است

 

 

               

24 شهريور 1389برچسب:,

|
 
نیاز

وقتی که دیگر نبود

              من به بودنش نیازمند شدم

وقتی که دیگر رفت

            من در انتظار آمدنش نشستم.

وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد ،

           من او را دوست داشتم

وقتی که او تمام کرد

            من شروع کردم

وقتی او تمام شد ،

            من آغاز شدم

و چه سخت است تنها متولد شدن

             مثل تنها زندگی کردن

                                مثل تنها مردن!

22 شهريور 1389برچسب:,

|
 
شمع باشم

دوست دارم شمع باشم در دل شبها بسوزم

روشنی بخشم میان جمع و خود تنها بسوزم

شمع باشم اشک بر خاکستر پروانه ریزم

یا سمندر گردم و در شعله بی پروا بسوزم

لاله یی تنها شوم در دامن صحرا برویم

کوه آتش گردم و در حسرت دریا بسوزم

ماه گردم در شب تار سیه روزان بتابم

شعله آهی شوم خود را ز سر تا پا بسوزم

اشک شبنم باشم و بر گونه گلها بلغزم

برق لبخندی شوم در غنچه لبها بسوزم

یا ز همت پر بسایم بر ثریا همچون عنقا

یا بسازم آن قدر با آتش دل تا بسوزم.

 

16 شهريور 1389برچسب:,

|
 

 

http://fc05.deviantart.com/fs29/f/2008/143/f/f/Locked_Heart_Black_and_White_by_ponytailredcat.jpg

 

22 شهريور 1389برچسب:,

|
 
شب

شب است و ما هم چنان که به زوزه گرگ ها

گوش می دهیم ، از تاریکی سخن می گوییم .

چرا هیچ کس مشعلی نمی افروزد

گرگ ها خیلی نزدیک شده اند !

                                                   

15 شهريور 1389برچسب:,

|
 
دلم تنگ است

دلم تنگ است

دلم برای تماشای ستاره های چشمک زن آسمان شهرم تنگ شد

دلم برای عطر پونه و کاه گل که هر صبح و عصر فضای خانه مان را پر می کرد

و مرا در اوج لذت فرو می برد ، تنگ شده

دلم برای باغچه های سرخی که هر سپیده دم

در گلدان کوچکم شگوفا می شد تنگ شده ؛

و دلم برای تمام ارزش ها و غرور های که در سر زمین پاکم داشتم

تنگ شده است

آخ که این دلتنگی چقدر آزارم می دهد !

pix2pix.org - عکس های شهاب حسینی

 


ادامه مطلب

14 شهريور 1389برچسب:,

|
 
در آرزوی تو باشم

در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم

بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم

به وقت صبح قیامت که سر زخاک بر آرم

به گفتگوی تو خیزم به جستجوی تو باشم

به مجمعی که در آیند شاهدان دو عالم

نظر به سوی دارم ، غلام روی تو باشم

حدیث روضه نگویم ، گل بهشت نبویم

جمال حور نجویم ، دوان به سوی تو باشم

به خوابگاه عدم گر هزار سال بخسبم

به خواب عاقیت آن که به بوی موی تو باشم

می بهشت ننوشم زجام ساقی رضوان

مرا به باده چه حاجت که مست بوی تو باشم

هزار بادیه سهل است ، با وجود تو رفتن

اگر خلاف کنم سعدیا به سوی تو باشم

( سعدی)

 

10 شهريور 1389برچسب:,

|
 
امشب

 امشب پس از مدت ها تصمیم گرفتم از روح بزرگ و دریای تو بنویسم. پس … دیرگاهی است سایه ی عشقت را انتظار سبزی میکشم و چشمان کویری ام را به اقیانوس قلب آکنده از مهرت فرا می خوانم در دریای نگاه تو می توان دریچه ای از نور عشق و  در طنین صدای  دلنشین تو می توان عطر خوش بودن را احساس کرد و در سرای قلبت می توان آشیانه ای از اشک ، عشق ، لبخند ، شور و مستی ساخت و در آن مسکنی گزید من به دنبال شانه  های مطمینی هستم که در هنگام غربت و درد ، سر به آنها بگزارم و از ته دل ، های های گریه کنم و چه شانه های بهتر از شانه های تو عزیزم :

من در جستجوی دستانی هستم که در  امتداد آن قلب من بتپد .دستانی که طعم سیب را در هیاهوی عشق بفهمد  به دنبالی دلی خواهم بود که گرمای خورشید و وسعت آسمان را در خود داشته باشد و دلی که بغض تو برای یاس ها یزند و پرندگان در آن آشیانه داشته باشند و قلب تو بهترین پناه پرندگان است ….!

عزیزم آن زمانیکه بر شانه های تو می گریستم آرزو کردم که همیشه سایبان خستگی هایم بمانی نمی دانی آن دم بهترین و شیرین ترین لحظه ی حیاتم بود . امشب می خواهم از قلب پر طلاطم خود بگویم که بر ساختار آن کماتی از جنس عشق آویزان شده و عطر دلاویزیش نفس بهار را شرمگین کرده من از زمزمه ی اشک هایت می گویم که دل  را می سوزاند ……

{ عزیزم تو در دهکده عشق خانه داری و خریدار نگاه های شکسته ی من هستی باید تمام کاینات را به پاس دل بیتابی که داری به گزنش پاهایت وادارم .

تو بزرگ تر و  با شکوه تر از آنی که زمینی ها بر پاهایت سجده کنند من به همه ی فرشته های می گویم دگر بار تو را تعظیم کنند  که مقدس تر از همه موجودات عالم هستی . با تو می توانم به پای درختان بروم و بر نگاه نیلوفر بپیچم . بغض هایم را بی دریغ نثار یک اندوه سبز سازم و غصه ها را بر دریا جاری کنم . اگر تو در کنارم باشی دریچه قلبم را به وسعت باغ دوستی ها باز می کنم و جرعه ای لبخند به مرغان دریایی می بخشم . تو با من بمان ای صمیمی تر از برگ درختان و باور کن مرا که از نگاه گرم تو جان میگیرم اگر تو سایبان احساس ساده ام باشی ، اگر سکان زندگی ام را به دست بگیری قطره قطره ی احساسم را فدای صداقت بی انتهای تو می کنم با من بمان که ….. }

 

 

9 شهريور 1389برچسب:,

|
 
ای اوج هستی

چشمان زیبایت را دوست دارم ای اوج هستی .

ای که تمام خاطراتم در قلب سبز و زیبایت تداعی می شود.

امشب از آسمان نیلی دلم با تو سخن می گویم و بارها نامت را به زبان می آورم .

ستارگان را همچو مرواریدهای درخشان به تو تقدیم می کنم و همچو

آهوی خسته به جنگل سبز چشمانت پناه خواهم آورد.

از جنگل سبز چشمانت عبور می کنم و عاشقانه به باغ دلت پناه می آورم و

وجود شقایقهای سرخ را همچو ستارگان آسمانی بارو می دارم و مانند

نگینهای درخشنده رهسپار آسمان ابیت می شوم.

نازنین ، امشب به سراغت خواهم آمد و ستارگان آسمانی را همچو

نگین های درخشنده در دستانت خواهم گذاشت .

ای که همه وجودت هستی من است و ای همه خوبیهایت را در وجود خود احساس می کنم

و همیشه صدای مهربانت را در سبزه زار ذهنم تداعی خواهم کرد.

امشب از جنگل سبز چشمانت خواهم گذشت و همیشه نگاه

زیبایت را در اعماققلب خویش زنده نگاه خواهم داشت و هر بار با یاد تو

و با عشق تو از آن جنگل سبز و پهناور برای همیشه بوته ای از یاس به

یادگار ، در قلب خویش خواهم کاشت .

ای خاطره سبز من ، با تمام وجود ، گلبرگهای یاس عشقت را آبیاری خواهم داد

و تا ابد سر زمین سبز عشق را با یاد تو آباد خواهم ساخت و تا همیشه

عاشقانه دوستت خواهد داشت و در آن تاریکی شب عاشقانه به تو

می اندیشم و آرام و بی صدا به خواب همیشگی سفر خواهم کرد .

 

 

7 شهريور 1389برچسب:,

|
 
جستجو

بخدا سخت دلم می گیرد

که درین شهر یکی همدم نیست

همگی آینه دردست ،سبوشان بر دوش

آه دردا که یکی محرم نیست

 

من به دنبال کسی می گیردم

که بمن ، خواب خوش پنجره تعبیر کند

و به دنبال کسی می گیردم

و به ززنگار دل آینه تعبیر مند

....

تو که خود صاحب آن " قطره نوری "

                                       که به شب افشاندی

لانه نور کجاست ؟

شب تاریک مرا پایان نیست.

 

6 شهريور 1389برچسب:,

|
 
میدانی که رویای منی

میدانی که رویای منی

 

چو بامنی

دین منی

دنیای من

عمرمنی

شاید اینقدر فکر نکنی که من چقدر دوستتدارم

ولی اینو بدون که خیلی دوستت دارم

4 شهريور 1389برچسب:,

|
 
جملات عاشقانه

                     هر موقع خواستی از كسی جدا بشی ، یادت نره بهترین راه اینه كه بهش

بگی برای همیشه

 خدانگهدار ، شاید طرف مقابلت ناراحت بشه و قلبش بشكنه ولی بهتر

از اینه كه منتظرت بمونه .  

همیشه كسی رو برای دوستی انتخاب كن كه اونقدر دلش ب

زرگ باشه كه نخوای برای جا

شدن تو دلش خودت رو كوچیك كنی .  

ای عشق مدد كن كه به سامان برسیم ، چون مزرعه ی

تشنه به باران برسیم ، یا من برسم

به یار و یا یار به من ، یا هردو بمیریم

و به پایان برسیم . 



زرد است که لبریز حقایق شده است ... تلخ است

که با درد موافق شده است ... شاعر نشدی

 وگرنه می فهمیدی پاییز بهاری است که عاشق شده است . 

این شمع عشق که در من و تو میسوزد

الهی هرکه خاموشش کند ریشه اش بسوزد




وقت آن است که در سرحد ایمان وفا

خانه ای سازد همین عشق برای من و تو  

برای آرزوهای که میمیرم

سکوتی میکنم بلاتر از فریاد

                                                                             


 

7 شهريور 1389برچسب:,

|
 
رزو محشر

روز محشرچون زخجلت سربرآرم ازکفن گویم

که یارب داغ هجران دیده ام دیگر مسوزانم

4 شهريور 1389برچسب:,

|
 
بهار

بهار تقدیم تو باد

سرسبزترین بهار تقدیم توباد

گویند که لحظه ایست روئیدن عشق

آن لحظه هزار بارتقدیم تو باد

4 شهريور 1389برچسب:,

|
 
آدمک

آدمک آخر دنیاست بخند

       آدمک مرگ همین جاست بخند

              دست خطی که تو را عاشق کرد

                     شوخی کاغذی ماســـــت بخند 

                              آدمک قهر نشوی گریه کنی                                                   

                                    کل این دنیا ســراب است بخند

                                          آنخندی که یزرگش خــــــــواندی

                                                     به خدا مثله تو تنهاست بخند

  

4 شهريور 1389برچسب:,

|
 
نمی خواهم

از تو نمی خواهم دوستم داشته باشی

می خواهم اندکی متوجه ام باشی تا بدانم خیلی دوستم داری

4 شهريور 1389برچسب:,

|
 
آهنگ وقار

آهنگ وقار تو مرا می سازد

                       سیما بهار تو مرا می سازد

                                                     آندم که خزانی از پریشانی هایم

                                                                یک لحظه کنار تو مرا می سازد

4 شهريور 1389برچسب:,

|
 
شبی

شبی از پشت یک تنهائی ننماک و بارانی

تو را با لهجه گلهای نیلوفری صدا کردم

تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم

پس از یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس

تو را از بین گلهای مه در تنهائیم روئید

 با حسرت جدا کردم

گاهی اوقات ارزو می کنم ای کاش تک پرنده ای عاشقی بودم

که میان صدها پرنده بتوانم به قله بلند سر زمین هستی

 برسم و پروازکنان نغمه سر دهم ...من شیدای تو

و عاشقانه دوستت دارم . 

 

4 شهريور 1389برچسب:,

|
 
اشک

آشک در چشمان من طوفان غم دارد هنوز

                                                         خنده بر لب میزنم تا کس نداند راز من

 

4 شهريور 1389برچسب:,

|
 
نگاه

چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید:

چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است؟

چرا لبخندهایت آنقدر تلخ و بیرنگ است؟

اما افسوس که هیچ کس نبود ...

همیشه من بودم و تنهایی پر از خاطره ...

آری با تو هستم ...!

با تویی که از کنارم گذشتی...

و حتی یک بار هم نپرسیدی،

چرا چشمهایم همیشه بارانی است...!! 

 

 

7 شهريور 1389برچسب:,

|
 
بی بدون تو

بدون تو شبی تنها و بی فانوس خواهم مرد    

 

                                                        دعا کن بعد دیدار نو باشد وقت پایانم

4 شهريور 1389برچسب:,

|
 
اذان

من اذان عشق را در

تازگی خنده هایت دیدم و از تماشای

 وجودت الله اکبر را فهمیدم .اکنون من ار عطر عشقت وضو میگیرم

و با جا نمازی از خاطره هایت خالصانه ترین نماز زندگی ام را خواهم خواند

من از تلاوت قرآن صورتت هیچ سیر نمی شوم و سجده هایم

آگنده از حضور نام تو خواهد بود و دعایم رنگ

 و بوی تئ خواهد داشت .

5 شهريور 1389برچسب:,

|
 
بی تو

                           بی تو، مهتاب‌شبی، باز از آن كوچه گذشتم

                             همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم

                                 شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم

 

                                   شدم آن عاشق دیوانه كه بودم.

 

6 شهريور 1389برچسب:,

|
 
سکوت

اگر

 

خاک این وجود را به آب

بسپارم

و دلم را به سنگ

فقط چشمانم می مانند

و حادثه های خاموشی !

ولی

من چشمانم را به آب میسپارم

تا روشنی را ببینم

دلم را با سنگ

وجودم را از آهن

تا غوغای این همه سکوت را بشکنم

6 شهريور 1389برچسب:,

|
 
دلواپسی

از

 

 دلواپسی های من

ماه را

بی خواب کرده ای

بگذار

رویای شب

جاودانه تر از این باشد.

7 شهريور 1389برچسب:,

|
 
تصویر

 تصویر شکسته من

روی جاده میمیره

چی بی پروا قصه میکنی

***

دستهایم را در انزوا

چشمانم را

در اولین چهار راه اعدام میکنم

قصه تو

سرود ماندنم نبود

آیا

گور

قاب مناسبی برای قلب شکسته است ؟

8 شهريور 1389برچسب:,

|
 
حسرت

روز گار شب

سیاه تر از بختم نیست

وقتی حسرت

تو

در امتداد لحظه هایم

چشمک میزند

2 شهريور 1389برچسب:,

|
 
میان حس عاشقی

میان حس عاشقی کمی خطر اضافه کن

 

به تلخ کامی دلم بیا شکر اضافه کن

                                                  اگر که میروی بیا درون ساک خالی ات

                                                  هوای خواهش " مرا بیا ببر " ... اضافه کن

چه ذره ذره میکنی نهال آرزوی من ؟

به دست های خود بگیر و یک تبر اضافه کن

                                                  کمی مرا بکش ولی فقط فقط کمی کمی

                                                  و بعد رفتنم به خود غم سفر اضافه کن

به گور می روم ولی امان بودنم بده

و نام من به زندگی تو یک نفر اضافه کن

2 شهريور 1389برچسب:,

|
 
ثانیه گرد

                          ثانیه گرد

                      آنقدر سکوت را

  شکست

   که عمری 

   محکوم

    سر گردانی شد !

1 شهريور 1389برچسب:,

|
 
غرور

در غرور اشک من همیشه یاد تو بود

در سکوت سینه فریاد تو بود

1 شهريور 1389برچسب:,

|
 
دو

زندگی دو روز است

 یه روز با تو یه روز برعلیه

 تو ان روز که با توست

 مغرور نشو ان روزکه

 برعلیه توست نا امید نشو

4 شهريور 1389برچسب:,

|
 
با تو بوده ام

                                             با تو بوده ام

                                       همیشه تو در همه جا

                                        با تو نفس کشیده ام

                                        به چشمان نودیده ام  

                                        مرا ار تو گریزی نیست

                                       چنان که جسم را از روح

                                          و زمین را از آسمان

                                           و درخت را از آفتاب  

                                  تو دلیل حیات من بوده و هستی

                            و چنان با این دلیل زیسته ام که باور کردم

                                        علت بودن من تو هستی

                           پاسخ من به آغاز و پایان زندگی این است

                                             دوستت دارم !   

              

 

  

 

3 شهريور 1389برچسب:,

|
 
تا افق

تا افق راهی نمانده است

     وقتی کبوتر های سپید شعرم

  در فضای بی آواز زندگی شوق پرواز دارند

  زورق سرته احساسم را

    از دل امواج بیرون می کشم

     و در سکوت و سیاهی روزگار

و بر تاج ماه کاخ امید خودم را بنا می کنم

و تو را به میهمانی لحظه های خویش دعوت می کنم

لحظه هایی که پر از رویش جوانه های زندگیست

من و تو

                                     

 

4 شهريور 1389برچسب:,

|
 
عزیز دل

عزیز دل برگهای پائیز رو ببین مثل همیشه می میرن

هنوز تازه خزون شده بهونه سبزی می گیرن

تازه جدا شدم ولی این تنها پر درد

بهونه تو رو داره مثل همون برگای زرد

4 شهريور 1389برچسب:,

|
 

گفته بودی میای ولی اومدنت ترانه شد

واسه رسیدنت به من روز و شب بهانه شد

من که رو ندادم به کسی جز تو

تو در جواب به من گفتی برو بیکاره !

1 شهريور 1389برچسب:,

|
 
رفتم

برف و باریدن و بی مهری و نمناکی باد

خشکی بی باک خاک

و من و گمشده ای در سرما

و من خفای من

و من و تر شدن چشمایم

و من و تنهایی

در میان سوز و سرما و صدا

در میان ناله و آه و فرار

در میان مردم و عشق زمین

به خدا

من زمینی نیستم

من زمینی نیستم

گریه بر من نکنید بعد رفتن

که من از اشک پرم

خون دلها خورده و

در زمین خاکی پست شما

عاشق و فراری و از یاد رفته ام

شاید این آخر من باشد که من

گریه ها کردم و رفتم ،رفتم

گریه ها کردم و بی آنکه کسی گریه کند

اوج تنهایی من بود که رفتم ، رفتم

بعد رفتن نگوئید به هیچکس که او غمناک بود

در میان مردمان او همیشه پاک بود

و نگوئید به هیچکس که غمها برداه ام

و نگوئید به هیچکس که تنها مرده ام

4 شهريور 1389برچسب:,

|
 
پیاده رو ها

پیاده رو ها

کوچه ، کوچه

               برای تو

خیابان ، خیابان

زیر پا گذاشته ام

               خود را ،

از پیاده رو ها

از سنگفرش های شکسته بپرس

از این همه آدم که بینم

               - اما-

              یکی تو نیستی !

من به جست و جوی آبی چشم های تو معتادم

شهر به همین هوای الوده

و خیابان های سرگردان

              به آوارگی من

                            معتادند.

باری!

تو فرجام هر چه که خیابانی

و هرچه که خیابان بی پایان

سرنوشت من است .

3 شهريور 1389برچسب:,

|
 
انتظار

لب فرو می بندم که سپاهیان شب را تاب شنیدن صدای من نیست

 

صدایی که از نور و درخشش خورشید می گوید

لب فرو می بندم

زیرا آن ها رویا های مرا به تازیانه خواهند کشید

صبورانه انتظار صبح را می کشم

زیرا تنها

کاروان نور است که به ترانه های من سلام می گوید

لب فرو می بندم

تا زمانی که حرف هایم را با شبنم صبگاهی

گلبرگ های نرگس شستشو دهم

و آن ها را با نوای عشق بنوازم

و در گوش های بیدار نجوا کنم

گوش های که صداقت را شنیده اند

و قلب های که مرا به ریشخند نخواهند گرفت.

 

4 شهريور 1389برچسب:,

|
 
پنجره ذهنم

پنجره ذهنم را به سمت خاطرات روشنی که با تو داشتم باز می کنم

باغ سر سبزی در مفابلم نمایان می شود

که عطر خوش با تو بودن را به همراه دارد

به یاد سایه ای از گذشته ها می افتم

به یاد روز های می نویسم

که سپری شدند و دیگر باز نمی گردند

می نویسم تا شاید

این برگ سفید با جوهر خاطرات آن روز ها

آغشته به محبت بماند

می نویسم به یاد روز های

که می گفتیم و می خندیدیم

ولی اکنون به یاد زمزمه ای می افتم که

هر روز زیر لب هایت آن را تکرار می کردی

(( آن لحظه ای که جام بلورین به لب نهم

در ساغر منی

در خاطر منی ))

2 شهريور 1389برچسب:,

|
 
فراموشت نخواهم کرد

هر جای جهان که هستم

تو در یادم همیشه ماندنی هستی

فراموشت نخواهم کرد

اگر چه دورم از تو مدت دوریست

اگر چه گفتی عاشق باش و من عاشق شدم

اگر چه گفتی عاشق تر عاشق تر شدم

ولی آخر شکستی قلب من را

تو در یادم همیشه ماندنی هستی

فراموشت نخواهم کرد

اگر چه ماندم و ماندم به امید پناهت

و در آخر پناهم را شکستی

اگر چه راندیم از شهری غریب

غم تنهایی خریدم

تو در یادم همیشه ماندنی هستی

فراموشت نخواهم کرد

اگر چه هر چه خواندی از من نخواندی

اگر چه هر چه گفتی از من نگفتی

اگر چه در انتظار و چشم به در

تا کی بیایی از درم

عمرم چه بیداد گذشت

اما نمایان نشدی

تو در یادم همیشه ماندنی هستی

فراموشت نخواهم کرد

ولی می دانم آخر سر

سردی خاک و زمین

تو را از یادم خواهد بد

و آن وقت است تو ای گل

فراموشم نخواهی کرد

فراموشم نخواهی کرد

4 شهريور 1389برچسب:,

|
 


به وبلاگ من خوش آمدید بنام زیبای زیباآفرین طوباهستم فرزند تقدیر روزگار ریشه ام درعمق وجود فرشته ئی بنام محمد استوار است دیرگاهیست که دست تقدیر فلک ریشه ام را خشکید و باغبان گل صدبرگم را از گلستان حیات جدا ساخت . و تقدیم به ملکوت اعلی نمود و اورا ازهیاهوی دنیا فارغ نمود و با فرشتگان آسمانی محشور گردانید. روحش شاد ویادش گرامی باد . چکنم شاید این رسم تقدیرمنست ایکاش سرنوشت جز این مینوشت هرگاه به نگاه های مملو ازمحبت مادرم مینگرم و یا به اشک تنهائی خواهرکوچکترم ( پروانه ) دنیای من رنگ دیگری میگیرد وسرا پا آتش میگیرم وچاره ئی جز تحمل ندارم . خیلی نامردی روزگار ! برادری ندارم من مانده ام ومادری که چشم وامیدش به سه دخترش هست. گه گاهی با خود میجنگم وفکرمیکنم که میتوان باهمه نابسامانیهای روزگار کنار آمد آخه من شنیدم که خداوند انسانهای را که دوست دارد مورد امتحانش قرار میدهد من منتظرم تا ببینم که خدای خوبم با من چه میکند آیا امتحان دیگری هم وجود دارد ؟یا همه چیز رو به بهبود هست . خوب هرچه هست ونیست روزی ظاهر خواهد شد و دنیا هم ارزش غم وغصه را ندارد ومن هم دیگر بااین روزگار خو گرفتم و برایم سیاهی وسپیدی فرقی نداره تن را به تقدیر سپردم ودل را به دوستی بستم که او هم مثل من سرد وگرم روزگار را چشیده است و حتی ازمن هم تنها تر و با روزگار کنونی غریبه تراست انگار از قرون وسطی به امسال آمده است سراپا سادگی . صفا . صمیمیت وصداقت است و هرچند گاه با او به صحبت مینشینم و خوان درد هایم را میگشایم و به سادگی تمام به او میگویم . بهرصورت از وبلاگم کمی بگویم این وبلاگ نیست شهریست شهرعشق که بروی تمام دوستانم باز است وبدون نظرات شما دوستان خوبم نمیتوانم به زیبائی این شهر بیفزایم فقط نظرات شما میتواند که مرا به اوج موفقیت و وبلاگ نویسی برساند نظریات شما رهنمود خوبی برایم هست پس بیائید با نظرات نیک خود مرا یاری رسانید. دوستدار شما طوبا هوشمند
sh_ruya22@yahoo.com

 

 


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان رویای منی چو با منی و آدرس ruyahaoman.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





خاطره هایی از خاطره
یک قطره احساس
درد عشق
My Bf Gf
عروسک
.:ZEDBAZI bnd:.
بمب خنده
شهید زارعی
بروزترین وبلاگ جهانی موزیک
mohammad22_dubai
کلبه عاشقی
بهترین و کامل ترین وبلاگ
ســــكـوت تـــــــلخ
خسته تر از همیشه
عشق مرده
آوای تنهایی
فریاد بی صدا
سکوت عشق
آورزی من
mehran69
عاشقانه
rasool
پاتوق فرخشهر
کلبه دوستی
کریمه
وبلاگ یخی
مسیح
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

 

 

خنده داره
ستون حوادث
تويي
تو گم شدي دوباره
يادت است
ای کاش
گريه...
مانده ام
زندگی ...
برای تو می نویسم...
دوست داشتن واقعی
با توام ٬ با تو خدا
شب بود باران نمی بارید ...
تو خورشیدی
عشق دلیل میخواد ؟؟؟؟؟؟
چگونه فراموشت کنم ...
تنهائی
سوز دل
فقط بخاطرتو
نمیگم خطا ...
باران
وقتی
سکوت را بیاموزیم....
تقصیر خودمه...
این روزا
امشب
قاصدک
آبی
بهار دل
ادعا
ببین
من با تو
دل گرفتم
یاد گرفتم
ولنتاین
فرق من و تو
وقتی
گریه
بی تو مهتاب
آدمک آخر دنیاست بخند
یکی رو
خاخرات

 

 

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی