رویای منی چو با منی

سکوت به خاموشی خودم .... زیباترین پاسخی بود که به روز گار دادم


حالا که مرا

غلط کرده باران
حالا که مرا به تو بد عادت کرده
بی تو می بارد
روز و شب
بی خستگی
باور کن تمام غذاها ته می گیرند
وقتی خودت نیستی،
باران هست

 

آرام تر سکوت کن!

صدای بی تفاوتی هایت آزارم میدهد…!!

 

چقدر این دوست داشتن های بی دلیل…خوب است!

مثل همین باران بی سوال

که هی می بارد…

که هی اتفاق آرام و شمرده شمرده می بارد!!

 

 

اشتباه

تداعی عبور لحظه هاست

وقتی که چشمانت

به آینه های خیس می نگرند!!

 

از سیاره ای دور
دور
دور
با تو حرف می زنم
کجا بردی دل بی صاحب مرا

چقدر دلم می خواهد نامه بنویسم

تمبر و پاکت هم هست

و یک عالمه حرف

کاش کسی جایی منتظرم بود…

گلوی آدم را

باید گاهی بتراشند

تا برای دلتنگی های تازه جا باز شود.

دلتنگی هایی که جایشان نه در دل

که در گلوی آدم است

دلتنگی هایی که می توانند آدم را خفه کنند. . .

  

در ظلمات مانده بودم
بوی تو پیچید در دلم
روشن شد همه جا
تو را دیدم
بوی تو رفت و رفت
محبوبه شب ام
کاش
در ظلمات مانده بودم

می توانی بروی قصه و رویا بشوی
راهی دورترین گوشه ی دنیا بشوی
بعد از این ، مرگ
، نفسهای مرا می شمرد
فقط از این نگرانم ، که تو تنها بشوی

برگشتنت

همان قدر محال است

که خیال می کردم

رفتنت . . .

از سالها

تقویم می ماند

از من

استخوانهایی که تو را

دوست داشتند …

نرو نرو که جدا از تو ما نمی ماند


بمان بمان که سر از تن جدا نمی ماند

گلایه نیست اگر می زنی به نفرینم


که آه بر تن آیینه، جا نمی ماند

گور بابای عشق ، می خندم

به تو و اشک های غمگینم

به تو و التماس های دلم

به تو و خاطرات شیرینم

حرفت قبول، لایق خوبی نبوده ام


وقتی بدم، موافق خوبی نبوده ام


حرفت قبول، هرچه که گفتی قبول، آه


اما نگو که عاشق خوبی نبوده ام!

یه شب خون ریزی و خندونی ، ای عشق

یه شب آشفته و دل خونی ، ای عشق

گمونم ناخوش احوالی خودت هم

مثه ما عاشقی ، مجنونی ای عشق

سرسبز دل از شاخه بریدم ، تو چه کردی ؟

افتادم و بر خاک رسیدم ، تو چه کردی ؟

«تنهایی و رسوایی » ، « بی مهری و آزار »

ای عشق ، ببین من چه کشیدم تو چه کردی !

انسانم!

ساکت، چون درخت سیب!

گسترده، چون مزرعه یونجه!

و بارور، چون خوشه بلوط!

به جز خداوند،

چه کسی شایسته پرستش من خواهد بود؟!!

حسین پناهی

 

از چیزی امیدی میسازیم برای فردا

و کش می آید

همه وجودمان در جاذبه فوق العاده اش

سفری، دیداری، تغییری، چیزی از این دست…

چیزی که متعهدمان کند ادامه بدهیم!!

به صد مرگ سخت

به صد مرگ سخت تر

در زندگی لحظاتی هست

که به صد مرگ سخت تر می ارزد!

خاطره ایی شاید

رویایی

اتفاقی…!

 

 

 

 

 

                                                  

دو شنبه 20 آبان 1389برچسب:,

|
 
سخنی با مهتاب

فقط دریا دلش آبی تر از من بود

و من از دریا ، دلم دریا

فقط این را ندانستم

چرا گشتم چنین تنهاتر از تنها

به هر آبی شدم اتش

به هر آتش شدم آبی

به هر آبی شدم ماهی

به هر ماهی شدم دامی

به هر نامحرمی ساقی

به هر ساقی می باقی

و تو این را ندانستی

چرا گشتم چنین عاصی

چرا مهتاب شد سنگ صبورم

چرا بستند چر های غرودرم

چرا آیینه ها را خاک کردند

مرا از رنگ شب سیراب کردند

19 آبان 1389برچسب:,

|
 
بهانه

گفتی که به احترام دل باران باش

باران شـــــــــــدم و به روی گل باریدم

گفتی که ببـــــــــــــــــــــــوس روی نیلوفر را

از عشق تـــــــــــــــــــــــــــو گونه های او بوسیدم

گفتی که ستـــــــــــــــــــــــــــــاره شو ، دلی روشن کن

من هم چــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو گل ستاره ها تابیدم

گفتی که بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرای باغ دل پیچک باش

بر یاســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــمن نگاه تو پیچیدم

گفتی که بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرای لحظه ای دریا شو

دریا شـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم و ترا به ساحل دیدم

گفتی که بیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا و لحظه ای مجنون باش

مجنون شـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم و ز دوریت نالیدم

گفتی که شـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــکوفه کن به فصل پاییز

گل دادم و با تـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرنمت روییدم

گفتی که بیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا و از وفایت بگذر

از لهجه بـــــــــــــــــــــــــــــی وفاییت  رنجیدم

گفتم که بهــــــــــــانه ات برایم کافیست

معنای لطیف عشق را فهمیدم

 

 

 

 

17 آبان 1389برچسب:,

|
 
برای چشمانت

هوا ترست برنگ هوای چشمانت

دوباره فال گرفتم برای چشمانت

 

اگرچه کوچک و تنگ است حجم این دینا

فبول کن که بریزم به پای چشمانت

 

بگو چه وقت دلم را زیاد خواهی برد ؟

اگرچه خوانده ام جای جای چشمانت

 

دلم مسافر تنهای شهر شب بوهاست

که مانده در عطش کوچه های چشمانت

 

تمام آینه ها تذر یاس لبخندت

جنون آبی دریا فدای چشمانت

 

چه می شود تو صدایم کنی به لهجه موج

به لحن نقره ای و بی صدای چشمانت

 

تو هیچ وقت پس از صبر من نمی آیی

در انتظار ، چه خالیست جای چشمانت

 

به انتهای جنونم رسیده ام اکنون

به انتهای خود و ابتدای چشمانت

 

من و غروب و سکوت و شکستن و پاییز

تو و نیامدن و عشوه های چشمانت

 

خدا کند که بدانی چقدر محتاج ست

نگاه خسته من به دعای چشمانت

 

11 آبان 1389برچسب:,

|
 
تولد

لبخند زدی آســـــــــــــــمان آبی شد

شب های قشنگ مهر مهتابی شد

پروانه پـــــــــــــــــــس از تولد زیبایت

تا اخر عمــــــــــر غرق بی تابی شد

تقدیم بتو غزیزی که امروز ، روز تولدت است

10 آبان 1389برچسب:,

|
 
اگر

اگر چشمت به من لبخند می زد

مرا با آسمان پیوند می زد

اگر لبخند شیرینت نمی بود

خداوندا از چه طرح قند می زد

اگر می خواست رویت را نبینم

به دست و پای دیده بند می زد

غم عشق از دل ما بازمی کرد

به جان هر چه بی دردند می زد

نبود از یوسف این تقوا توقع

زلیخا چون تو گر ترفند می زد

چه می شد گر که” ساقی” هم زمانی

از آن گلباده جامی چند می زد

مرا با آسمان پیوند می زد

9 آبان 1389برچسب:,

|
 
زندگیم

 

همه زندگیم " درد" است؛ درد...

نمی دانم عظمت این كلمه را درك می كنی یا نه؟

وقتی می گویم درد، تو به دردی فكر نكن كه جسم انسان ممكن است از یك بیماری شدید بكشد...

نه؛ روحم درد می كند...


 

6 آبان 1389برچسب:,

|
 
خداحافظ

خداحافظ همين حالا، همين حالا که من تنهام
خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمام
خداحافظ کمی غمگين، به ياد اون همه ترديد
به ياد آسمونی که منو از چشم تو ميديد
اگه گفتم خداحافظ نه اينکه رفتنت ساده اس
نه اينکه ميشه باور کرد دوباره آخر جاده اس
خداحافظ واسه اينکه نبندی دل به رؤيا ها
بدونی بی تو و با تو، همينه رسم اين دنيا
خداحافظ خداحافظ
همين حالا
خداحافظ

5 آبان 1389برچسب:,

|
 
چقدر

چقدر این دوست داشتن های بی دلیل…خوب است!

مثل همین باران بی سوال

که هی می بارد…

که هی اتفاق آرام و شمرده شمرده می بارد!!

 

 

 

آرام تر سکوت کن!

صدای بی تفاوتی هایت آزارم میدهد…!!

 

4 آبان 1389برچسب:,

|
 

فردی كه چیزی نمی‌داند،

 ولی می‌داند كه هیچ نمی‌داند،

دانش‌آموز است؛

به او بیاموزید. فردی كه می‌داند،

ولی نمی‌داند كه می‌داند، در خواب است؛

بیدارش كنید.

ولی فردی كه می‌داند

و می‌داند كه می‌داند،

خردمند است؛

از او پیروی كنید

3 آبان 1389برچسب:,

|
 
دریغا

دریغا هفتاد و دو مذهب که با یکدیگر خصومت می کنند

و هر یکی خود را ضدی می دانند و یکدیگر را می کشند

و اگر همه جمع آمدندی و این کلمات را از این بیچاره شنیدندی

، ایشان را مصور شدی که همه بر یک دین و یک ملت اند.

تشبیه و غلط خلق را از حقیقت دور کرده است.

اسم ها بسیار است اما عین و مسمـّی یکی باشد.

2 آبان 1389برچسب:,

|
 


به وبلاگ من خوش آمدید بنام زیبای زیباآفرین طوباهستم فرزند تقدیر روزگار ریشه ام درعمق وجود فرشته ئی بنام محمد استوار است دیرگاهیست که دست تقدیر فلک ریشه ام را خشکید و باغبان گل صدبرگم را از گلستان حیات جدا ساخت . و تقدیم به ملکوت اعلی نمود و اورا ازهیاهوی دنیا فارغ نمود و با فرشتگان آسمانی محشور گردانید. روحش شاد ویادش گرامی باد . چکنم شاید این رسم تقدیرمنست ایکاش سرنوشت جز این مینوشت هرگاه به نگاه های مملو ازمحبت مادرم مینگرم و یا به اشک تنهائی خواهرکوچکترم ( پروانه ) دنیای من رنگ دیگری میگیرد وسرا پا آتش میگیرم وچاره ئی جز تحمل ندارم . خیلی نامردی روزگار ! برادری ندارم من مانده ام ومادری که چشم وامیدش به سه دخترش هست. گه گاهی با خود میجنگم وفکرمیکنم که میتوان باهمه نابسامانیهای روزگار کنار آمد آخه من شنیدم که خداوند انسانهای را که دوست دارد مورد امتحانش قرار میدهد من منتظرم تا ببینم که خدای خوبم با من چه میکند آیا امتحان دیگری هم وجود دارد ؟یا همه چیز رو به بهبود هست . خوب هرچه هست ونیست روزی ظاهر خواهد شد و دنیا هم ارزش غم وغصه را ندارد ومن هم دیگر بااین روزگار خو گرفتم و برایم سیاهی وسپیدی فرقی نداره تن را به تقدیر سپردم ودل را به دوستی بستم که او هم مثل من سرد وگرم روزگار را چشیده است و حتی ازمن هم تنها تر و با روزگار کنونی غریبه تراست انگار از قرون وسطی به امسال آمده است سراپا سادگی . صفا . صمیمیت وصداقت است و هرچند گاه با او به صحبت مینشینم و خوان درد هایم را میگشایم و به سادگی تمام به او میگویم . بهرصورت از وبلاگم کمی بگویم این وبلاگ نیست شهریست شهرعشق که بروی تمام دوستانم باز است وبدون نظرات شما دوستان خوبم نمیتوانم به زیبائی این شهر بیفزایم فقط نظرات شما میتواند که مرا به اوج موفقیت و وبلاگ نویسی برساند نظریات شما رهنمود خوبی برایم هست پس بیائید با نظرات نیک خود مرا یاری رسانید. دوستدار شما طوبا هوشمند
sh_ruya22@yahoo.com

 

 


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان رویای منی چو با منی و آدرس ruyahaoman.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





خاطره هایی از خاطره
یک قطره احساس
درد عشق
My Bf Gf
عروسک
.:ZEDBAZI bnd:.
بمب خنده
شهید زارعی
بروزترین وبلاگ جهانی موزیک
mohammad22_dubai
کلبه عاشقی
بهترین و کامل ترین وبلاگ
ســــكـوت تـــــــلخ
خسته تر از همیشه
عشق مرده
آوای تنهایی
فریاد بی صدا
سکوت عشق
آورزی من
mehran69
عاشقانه
rasool
پاتوق فرخشهر
کلبه دوستی
کریمه
وبلاگ یخی
مسیح
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

 

 

خنده داره
ستون حوادث
تويي
تو گم شدي دوباره
يادت است
ای کاش
گريه...
مانده ام
زندگی ...
برای تو می نویسم...
دوست داشتن واقعی
با توام ٬ با تو خدا
شب بود باران نمی بارید ...
تو خورشیدی
عشق دلیل میخواد ؟؟؟؟؟؟
چگونه فراموشت کنم ...
تنهائی
سوز دل
فقط بخاطرتو
نمیگم خطا ...
باران
وقتی
سکوت را بیاموزیم....
تقصیر خودمه...
این روزا
امشب
قاصدک
آبی
بهار دل
ادعا
ببین
من با تو
دل گرفتم
یاد گرفتم
ولنتاین
فرق من و تو
وقتی
گریه
بی تو مهتاب
آدمک آخر دنیاست بخند
یکی رو
خاخرات

 

 

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی